جدول جو
جدول جو

معنی هم شو - جستجوی لغت در جدول جو

هم شو
هوو، دو زن که یک شوهر داشته باشند هر کدام هووی دیگری نامیده می شود، همشوی، نباغ، بناغ، وسنی، اموسنی
تصویری از هم شو
تصویر هم شو
فرهنگ فارسی عمید
هم شو
وسنی، هوو
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هم رو
تصویر هم رو
باهم رونده، همراه، هم سفر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هم رو
تصویر هم رو
رو به رو، مقابل
فرهنگ فارسی عمید
(هََ)
دو زن که در نکاح یک مرد باشند. (آنندراج). بنانج. هبو. هوو. وسنی. ضره. (یادداشتهای مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(هََ)
دارای بوی یکسان و رایحۀ همانند:
فصل بهار تازه و نوروز دلفریب
همبوی مشک، باد و زمین پر ز بوی بان.
فرخی.
دو چیز که دارای یک بو هستند.
- امثال:
دوخر در یک طویله اگر هم رنگ نشوند هم بو میشوند، یعنی معاشرت در تغییر روحیات اثر دارد. یا اسب و خر را که یک جا بندند اگر هم بو نشوند هم خو شوند. این نیز به معنی مثل اول است. (یادداشت مؤلف).
، هم خوی و هم روش. (انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا
(هََ)
دو چیز که در یک جهت در حرکت باشند
لغت نامه دهخدا
(هََ)
روبه رو. هم صورت. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(رَ نُ / نِ / نَ)
همراه و همسفر و رفیق. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(هََ)
دو آفریده که دارای خوی و خلقی همانند باشند: اسب و خر را که یک جا بندند اگر هم بو نشوند هم خو میشوند. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از هم رو
تصویر هم رو
باهم رونده هم سفر
فرهنگ لغت هوشیار
هم چون: اگر برنگ عقیقی شد اشک من چه عجب که مهر خاتم لعل توهست همچون عقیق. (حافظ) توضیح همچه نوشتن غلط است و صواب همچو است زیرا اصل همچون است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم سو
تصویر هم سو
منطبق
فرهنگ واژه فارسی سره